پیشگفتار چاپ چهارم
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به تأثیر بسیاری که جنگ عراق علیه ایران از جنبههای گوناگون بر کشور گذاشت، پرداختن به این جنگ از ابعاد مختلف ضروری است. به ویژه کسب تجربه جهت اتخاذ تدابیر مناسب در موقعیتهای بحرانی برای جلوگیری یا کاهش خساراتی که ممکن است از طرف رقبای جمهوری اسلامی ایران به کشور تحمیل شود. از جمله این تجارب، دستاوردهای است که در این دوران در زمینه امنیت ملی و حفظ تمامیت ارضی در موقعیتهایی بس دشوار به دست آمد و برای تصمیمگیرندگان نظام و مردم و همچنین در بازدارندگی همسایگان و قدرتهای بزرگ از تعرض به سرزمین ایران، تعیین کننده بود.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در این زمینه آثار متعددی منتشر کرده است یا در دست تهیه دارد که از جمله آنها مجموعه «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق» میباشد. از این مجموعه پنج جلدی که عهدهدار بررسی و تحلیل جنگ ایران و عراق از بعد استراتژیک میباشد، سه جلد اول منتشر شده است. جلد اول (ریشههای تهاجم) و جلد دوم (کتاب حاضر) در سال 1378 و جلد سوم (تنبیه متجاوز) در سال 1380 در دسترس عموم قرار گرفت.
با استقبال علاقهمندان، نسخههای چاپ سوم این کتاب به پایان رسید و برای پاسخگویی به نیاز محققان و علاقهمندان چاپ مجدد آن ضروری شد. ضمن تشکر از اهل نظر و همه کسانی که حسن استقبال آنها از این آثار، مشوق محققان و دستاندر کاران مرکز مطالعات در پیمودن این راه دشوار است، تقاضامندیم با یادآوری کاستیها و راهنمایی برای رفع آنها دوستان خود را یاری نمایید.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
1387.
[ صفحه 12]
پیشگفتار
اکنون که در واپسین روزهای سدهی بیستم به سر میبریم، اهمیت بازنگری دربارهی مهمترین تحولات این قرن بیشتر میشود. سدهی بیستم عصر دگرگونیهای بنیادی در همهی عرصههای زندگی بشری و از آن جمله عرصهی امنیتی بوده است. در این قرن جهان شاهد وقوع جنگهایی بود که با هدف مشابه آغاز شدند و خسارتهای سنگین جانی و مالی را به بار آوردند. در میان تحولات بزرگ و کوچک این قرن، جنگها اصلیترین تحولی بودهاند که نه تنها دولتها بلکه بسیاری از انسانها نیز به آنها حساسیت نشان داده و در نهایت هم در مورد آنها ابراز انزجار کردهاند.
در سالهای پایانی این قرن چندین جنگ بزرگ روی داد که از میان آنها میتوان به جنگ چچن، جنگ در یوگسلاوی سابق و دو جنگ خلیج فارس اشاره کرد که اولین جنگ خلیج فارس طولانیترین جنگ قرن بیستم بعد از جنگ ویتنام بود. هدف اصلی از این جنگ - که با هجوم سراسری عراق به ایران آغاز شد - شکست انقلاب اسلامی ایران قبل از تحکیم آن و مقابله با گسترش چنین انقلابی در منطقه خاورمیانه بود. علاوه بر آن، ادعای عراق برای مالکیت بر بخشهایی از کشور ایران، هدف دیگر این جنگ بود.
در این جنگ هدفهای آغازگر جنگ تأمین نشد اما خسارتهای جانی و مالی فراوان، مسیر ملت ایران را در دستیابی به توسعهی همه جانبه سد کرد. از این رو جا دارد، ضمن اظهار تأسف از آنچه که در قالب یک جنگ بر ملت ایران تحمیل گردید به بررسی موشکافانهی آن پرداخته و از زوایای مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
از آنجا که تدوین تاریخ، بررسی و تحلیل جنگ ایران و عراق وظیفه اصلی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ میباشد و تا به حال نیز کتابهای مختلفی را تألیف و منتشر کرده است، هم اکنون یک دوره پنج جلدی با عنوان «تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق» را در دست
[ صفحه 13]
تألیف و انتشار دارد. تصمیمگیری دربارهی تألیف این مجموعه پنج جلدی، به زمانی باز میگردد که مسئولان دورهی عالی جنگ سپاه یعنی عالیترین مقطع آموزشی در این نهاد، از آقای محسن رضایی دعوت کردند تا بحث تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق را برای دانشجویان دوره دکترای مطالعات جنگ تدریس کنند در همین راستا به پیشنهاد ایشان - که در آن هنگام فرماندهی سپاه را بر عهده داشتند - گروهی تحقیقی تشکیل شد تا متون مورد نیاز این درس را تهیه کنند. این گروه که متشکل از آقایان حسین اردستانی، محمد درودیان، فرهاد درویشی، حسین سلامی، مجید مختاری، رسول یاحی و محسن رشید بود، پنج موضوع را برای تهیه متون اولیه درسی به پنج محقق اول واگذار کرد. گروه محققان مباحث مطرح شده در کلاسهای درس را مورد بازبینی قرار داده و به نگارش مجدد آن اقدام نمودند که هم اکنون با پنج عنوان فرعی «ریشههای تهاجم»؛ «جنگ؛ بازیابی ثبات»؛ «تنبیه متجاوز»؛ «تثبیت دست آوردهای جنگ» و «درسها و نتایج جنگ ایران و عراق» در دست تألیف و یا انتشار است.
در پایان لازم است از آقای محسن رضایی و گروه پژوهشی ایشان و نیز دورهی عالی جنگ، که زمینهساز تألیف این مجموعه شدهاند و از سردار غلامعلی رشد که از نظرات ایشان برای جلد حاضر بهرهمند شدهایم و نیز مؤسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب که اجرای مراحل بازخوانی، ویرایش نهایی و آمادهسازی برای چاپ این کتاب را عهدهدار بوده است، تشکر و قدردانی شود.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
زمستان 1378.
[ صفحه 14]
دیباچه
از آنجا که ثبت وقایع جنگ ایران و عراق و تجزیه و تحلیل سیاسی - نظامی آن یکی از مهمترین اسناد مکتوب تاریخ انقلاب اسلامی به شمار میرود، تلاش شد سندی از این دوران پر افتخار گردآوری شود تا آیینهای باشد برای محققان و آنان که میخواهند ابعاد و ویژگیهای گوناگون پایداری هشت ساله ملت ایران را در برابر خیل گسترده دشمنان انقلاب اسلامی به دیده مشاهده کنند.
جنگ ایران و عراق پیوندی تنگاتنگ با انقلاب اسلامی دارد به گونهای که بدون درک درست آن، نمیتوان به تحلیلی فراگیر از انقلاب اسلامی دست یافت. همچنین این پدیده به دلیل تأثیرات و پیآمدهای فراوانش، دست کم تا چند دهه آینده، بر همه موضوعات مربوط به سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران مؤثر خواهد بود.
جنگ، ابعاد گوناگونی دارد که برجستهترین آنها، بعد نظامی است. در طول تاریخ معاصر ایران همواره در پی بروز هر جنگی، شاهد جدایی بخشهایی از این سرزمین پهناور به دست بیگانگان بودهایم. اسناد تاریخی گویای این نکته است که در دویست سال گذشته، یعنی دقیقا از زمان سلطنت «فتحعلی شاه قاجار» تاکنون، نزدیک به یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است. اما در جنگ ایران و عراق، با وجود پشتیبانی قدرتهای بزرگ از متجاوز، نه تنها یک وجب از خاک ایران در دست نیروهای عراقی باقی نماند، بلکه هنگامی که عراق قرار داد سال 1975 میلادی الجزیره را بار دیگر پذیرفت و سپس دبیرکل وقت سازمان ملل، آن کشور را متجاوز اعلام کرد، حقانیت جمهوری اسلامی ایران به اثبات رسید.
بیگمان برای تجزیه و تحلیل جنگی این چنین بزرگ، ضروری است کتابهایی تألیف شود. اما تا به حال برخی از متونی که در این باره نگاشته شدهاند، در ایفای نقش خود نارسا بودهاند و شماری از محققان و مؤلفان ایرانی و غیر ایرانی که درباره جنگ اثری از خود بر جای
[ صفحه 15]
گذاشتهاند، یا در صحنه جنگ حضور نداشتهاند و یا حضور آنان مستمر و مؤثر نبوده است. این عده چون با دستاندرکاران اصلی جنگ و تصمیمات آنها آشنا نبودند، بنابراین نتوانستهاند درکی درست و همه جانبه از جنگ را در آثار خود ارائه دهند.
از سوی دیگر، برخی از متون مربوط به جنگ با اهداف سیاسی خاص یا اغراض شخصی مؤلف یا محقق نگاشته شدهاند؛ مانند اغلب نویسندگان خارجی که تاریخ جنگ را نگاشتهاند. برخی نویسندگان داخلی هم، گاه پیش از آن که به حقایق و واقعیتهای درونی جنگ بپردازند، نقش خود را در جنگ به نمایش گذاشتهاند و به اثبات و برجسته کردن دانش و اندوختههای نظامی خود (که در جای خود غیرقابل انکار هستند) پرداخته و عوامل اساسی پیشرفت رزمندگان را در طول هشت سال دفاع مقدس کم رنگ ساختهاند. لذا، بعضی از این متون منعکس کننده حقایق و واقعیتهای جنگ نیستند.
علاوه بر این، در این گونه آثار و تحقیقات جنبه استراتژیکی جنگ مدنظر قرار نگرفته است، و بیش از آن که به تجزیه و تحلیل علمی جنگ پرداخته شود، جنبههای توصیفی و تبلیغی آن پرورانده شده است.
نواقص و کمبودهای موجود در متون و ادبیات مربوط به جنگ ایران و عراق که به برخی از آنها اشاره شد، اینجانب را بر آن داشت تا به خواست مکرر مراکز آموزشی سپاه پاسخ مثبت داده و ضمن تدریس موضوع «تجزیه و تحلیل سیاسی - نظامی جنگ ایران و عراق» در دورههای نظامی سپاه، گروهی از محققان و صاحب نظران را گرد هم آورده و از آنان بخواهم تا بر اساس چارچوب مباحث اینجانب در کلاس درس، متونی متناسب، برای آگاهی عموم مردم عزیز ایران و ملل مسلمان جهان تهیه کنند.
تلاشهای قابل تقدیر و تشکر این دوستان، مجموعه مباحث مدونی را شامل شد که به حول و قوه الهی، در آیندهای نزدیک به زیور طبع آراسته خواهند شد. این مجموعه که کتاب حاضر، جلد دوم آن میباشد، به شرح ذیل سازمان دهی شده است:
جلد اول؛ ریشههای تهاجم: در این جلد به علل و زمینههای تجاوز عراق به ایران پرداخته شده و موضوعاتی نظیر علت آغاز جنگ ایران و عراق، پیشینه روابط دو کشور، وضعیت نظام بینالملل و منطقه خلیج فارس، وضعیت داخلی ایران و عراق در آستانه جنگ و تمهیدات عراق برای آغاز تجاوز به ایران بررسی شده است.
جلد دوم؛ جنگ، بازیابی ثبات: موضوع اصلی این جلد، تشریح ابعاد و ویژگیهای هجوم سراسری عراق به خاک ایران و علل توقف آن و سرانجام، چگونگی بیرون راندن نیروهای
[ صفحه 16]
متجاوز از خاک ایران است. در این جلد همچنین، تحولات سیاسی ایران در سالهای 1359 تا 1361، که یکی از سرنوشتسازترین دورههای انقلاب اسلامی به شمار میرود و تأثیر به سزایی در ایجاد تحول در جبههها داشته است، بحث و بررسی میشود.
جلد سوم؛ تنبیه متجاوز: محور اساسی بحث در این جلد دلایل ورود رزمندگان مدافع اسلام به خاک عراق و استراتژیها و تاکتیکهای مورد استفاده آنها در تنبیه متجاوز میباشد. در این جلد، ابعاد گوناگون جنگ از آغاز عملیات رمضان در مرداد ماه 1361 تا فروردین 1367 (شش سال) مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
جلد چهارم؛ تثبیت دست آوردهای جنگ: این جلد کوتاهترین دوره جنگ را که به دلیل پیچیدگی اوضاع و شرایط، حساسترین و مهمترین دوره جنگ به شمار میآید، بررسی میکند. عبور مجدد عراق از مرزهای بینالمللی و تلاش برای اشغال دوباره خرمشهر، چنان اهمیتی داشت که حضرت امام (ره) در جمله معروف خود فرمودند: «یا سپاه یا خرمشهر» و در حقیقت، تلاش و جانفشانی نیروهای سپاه بسیج در این دوره کوتاه، دست آوردهای جنگ را تثبیت کرد و دشمن، نومید از حرکت مذبوحانه خود، آتشبس را پذیرفت.
جلد پنجم؛ درسها و نتایج جنگ: این جلد به نتیجهگیری و جمعبندی درسهای جنگ ایران و عراق اختصاص دارد. درسهای جنگ در سه سطح استراتژیکی، عملیاتی و تاکتیکی مورد بررسی قرار میگیرد و سرانجام با استنباط از نتایج کلی جنگ، تلاش میشود تا قاعده و الگویی نهایی برای مطالعه و تبیین جنگهای دیگر ارائه شود.
در پایان از عزیزان زحمتکش مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ و نیز آقایان حسین اردستانی، بهادر امینیان، حسین حسینی، علی حسینیتاش، محمد درودیان، فرهاد درویشی، غلامعلی رشید، محسن رشید، حسین سلامی، مجید مختاری، رسول یاحی که در تهیه و تنظیم این اثر زحمات فراوانی متقبل شدهاند، تشکر و سپاسگزاری کنم.
محسن رضایی میرقاعد
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
[ صفحه 18]
بررسی اهداف و مقاصد سیاسی عراق
اشاره
تجزیه و تحلیل اهداف و مقاصد سیاسی [1] عراق از تجاوز به ایران و بازبینی آن پس از گذشت 19 سال از آغاز جنگ، تا اندازهای ماهیت این اقدام و علل وقوع آن را آشکار میکند و در عین حال، میتوان به عنوان یک شاخص مناسب برای ارزیابی پیروزی یا شکست عراق پس از تهاجم اولیه به ایران، مورد بهرهبرداری قرار گیرد. بررسی این مهم بنا به دلایلی چندان آسان نیست؛ پیچیدگی و دشواری این مسئله متأثر از ملاحظات گوناگونی است که مهمترین آن، عدم دستیابی به محتوای مذاکرات انجام شده در درون سازمان حکومتی عراق و عدم آگاهی از علت تصمیمگیری رهبران این کشور برای حمله به ایران میباشد. علاوه بر این تداوم حیات نظام سیاسی حاکم بر عراق و حضور مقتدرانه صدام در رأس هرم قدرت، و همچنین، عدم انعقاد قرارداد صلح بین ایران و عراق، بخش مهمی از موانع موجود در بررسی «علل وقوع جنگ» را تشکیل میدهد که به سهولت برطرف نخواهد شد.
گذشته از این مشکلات، برای آگاهی از ساز و کارهای تصمیمگیری عراق و اهداف سیاسی - نظامی این کشور برای تجاوز به ایران، میتوان «درک عراق از وضعیت سیاسی - نظامی ایران و منطقه» پس از سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب اسلامی و بازتاب آن در اظهارات مقامات رسمی حکومت عراق را مورد توجه و شناسایی قرار داد.
سالهای بعد، انتشار برخی از اخبار دربارهی نشستهای محرمانه سراسر دولت عراق تا اندازهای اهداف آنها را آشکار ساخت. روزنامه کریستین ساینس مانیتور بر اساس اطلاعات به
[ صفحه 19]
دست آمده از جلسات محرمانه بین سران حزب بعث که منجر به صدور بخشنامهای شد و به دست محافل خبری در بیروت افتاد، مینویسد:
«با فرو ریختن نظام شاهنشاهی و در هم پاشیدن ارتش و تأسیسات اصلی آن، ایران قادر به اجرای نقشی که تاکنون به عهده داشت، نخواهد بود، بنابراین تنها کشوری که میتواند با استفاده از این موقعیت خلاء ایجاد شده را پر کند و در مورد مسائل امنیت خلیج (فارس) نقش اساسی ایفا کند، عراق است و این کار باید با برنامهریزی، دقت، سرعت و مداومت کامل انجام گیرد.»
این روزنامه در گزارش خود درباره حل مشکل ژئوپلتیک عراق میافزاید:
«به عقیده حب بعث برای ایجاد یک موقعیت ژئوپلتیک جدید به وسیله عراق، زمینه از هر جهت فراهم است. لذا به منظور «تأمین» این موقعیت جدید توسط دنیای غرب، حمله نظامی[علیه]ایران با وارد آمدن یک ضربه مؤثر که بنا به ارزیابی آنها به شکست ایران منتهی شود، لازم است.» [2] .
طارق عزیز نیز چهار ماه قبل از آغاز تهاجم عراق به ایران، طی مقالهای که در روزنامه کویتی الوطن به چاپ رسید، وضعیت حاکم بر ایران را چنین ترسیم کرد:
«1- تشتت نیروهای نظامی؛ 2-[تعدد]مراکز تصمیمگیری و وجود اختلاف میان رهبران سیاسی و مذهبی که هر کدام به یکدیگر اتهاماتی نسبت میدهند؛ 3- کشمکشهایی میان اقلیتها و رهبران حاکم و عدم توانایی در حل مشکلات آنها؛ 4- وجود هرج و مرج و ناامنی؛ 5- توقف[فعالیت]کارخانههای تولیدی، تزلزل اقتصادی، افزایش افراد بیکار و نبودن بسیاری از مواد غذایی در بازار؛ 6- آشفتگی[سیاست خارجی ایران]در روابط خود با کشورهای منطقه و جهان.» [3] .
مواضع عراقیها در این مقطع از جنگ به دلیل شرایط منطقهای و بینالمللی و اوضاع سیاسی - نظامی حاکم بر ایران به دو مرحله کلی قابل تقسیم است:
در مرحله نخست (فروردین 1359)، به موازات تشدید درگیریهای سیاسی در داخل کشور و همچنین تشدید خصومت میان ایران و امریکا و اعلام قطع رابطه امریکا با ایران، صدام بر آمادگی عراق برای حل تمام اختلافات خود با ایران با استفاده از زور تأکید کرد. [4] عراقیها همچنین ضمن تأکید بر خروج ایران از جزایر سه گانه (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) و عربی بودن آنها، با مسلح کردن عناصر ضد انقلاب در خوزستان، عملا مفهوم تجزیه خوزستان را مطرح کردند. در این مرحله، به نظر میرسید، دولت عراق بیشتر در پی
[ صفحه 20]
کسب موافقت و حمایت امریکا و ارتجاع منطقه برای تجاوز به ایران بود؛ چنان که در همین روند، عراقیها در کودتای نوژه که عناصر ضد انقلاب ارتشی و سلطنت طلب آن را سازماندهی کرده و از حمایت امریکا، مصر و عربستان نیز برخوردار بودند، مشارکت کردند.
در مرحله دوم (زمستان 1360)؛ به موازات درگیریهای سیاسی در داخل کشور با محوریت بنیصدر و حضور فعال منافقین و چپهای امریکایی و تبدیل آن به درگیری نظامی همراه با انفجار مراکز حساس، ترور شخصیتهای برجسته انقلاب و همچنین آغاز روند آزاد سازی مناطق اشغالی با اجرای عملیات ثامن الائمه (ع) و عملیات طریقالقدس، عراقیها با نگرانی نسبت به روند جدید، تجزیه ایران را به پنج منطقه به بهانهی حمایت از خلق عرب! و خلق بلوچ! مورد تأکید قرار دادند و نیز آمادگی خود را برای پشتیبانی از گروهکهای سیاسی و اعطای پناهندگی به آنها اعلام کردند.
به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که با پیروزی انقلاب اسلامی [5] بنای استراتژی امریکا که بر دو ستون ایران و عربستان بنا شده بود، فرو ریخت. [6] . نتایج ناشی از پیدایش این وضعیت به همان میزان که برای امریکا و غرب زیانآور و برای کشورهای منطقه موجب نگرانی و وحشت بود، برای عراق فرصت مناسبی بود تا با تشدید خصومت علیه ایران و فراهم سازی زمینه لازم برای اقدام نظامی علیه آن و نابودی انقلاب اسلامی و سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی [7] ضمن تأمین منافع آمریکا و غرب و ارتجاع منطقه، مشکل ژئوپلتیک خود را از طریق توسعه سواحل دریایی در شمال خلیج فارس، حل کند. موفقیت عراق در این مرحله میتوانست خلاء قدرت را در منطقه پر کرده و با توجه به تسلط بر ذخایر نفت منطقه
[ صفحه 21]
و موقعیت برتر نظامی، رهبری جهان غرب را به دست گیرد. [8] سردار محسن رضایی درباره مقاصد سیاسی عراق میگوید:
«عراق با همسو کردن منافع خود با امریکا، سعی در پر کردن خلاء قدرت در منطقه را داشت. در ضمن بعضی از منافعی را هم که به طور تاریخی در پی کسب آن بود، دنبال میکرد، مانند[تسلط بر]اروند رود، توسعه سواحل در خلیج فارس، سلطه دریایی بیشتر در شمال خلیج فارس و افزایش نقش سیاستگذاری در منطقه و این که از نظر سیاسی بتواند در سرنوشت کشورهای عربی نقش بیشتری داشته باشد.» [9] .
میتوان گفت، دولت عراق در اولویت نخست، در اندیشه اشغال بخشی از خوزستان به ویژه مناطق نفت خیر آن و نیز لغو قرار داد 1975 میلادی الجزایر بود. رهبران عراق میپنداشتند که با تجزیه استان خوزستان، براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی آسان خواهد شد. [10] بعدها، آیت الله خامنهای در مراسم گشایش کنفرانس بینالمللی تجاوز و دفاع که پس از پذیرش قطع نامه 598، در تهران برگزار شد، در این زمینه فرمودند:
«این جنگ علیه انقلاب ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابی ایران و از بین بردن انقلاب اسلامی سازماندهی شد.» [11] .
بنابر شواهد و قراین موجود، عراق در آغاز سال 1359 (یعنی 13 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) از آمادگی لازم برای حمله به ایران و تأمین مقاصد سیاسی خود، برخوردار بود، ولی برای این اقدام نیاز به موافقت امریکا داشت که تأمین نشده بود.
چنانچه در فروردین 1359 و پس از قطع رابطه امریکا با ایران،عراق آمادگی خود را برای تهاجم نظامی به ایران اعلام کرد لیکن عدم موافقت امریکا مانع از اجرای آن شد. [12] .
در این روند اجرای عملیات هوایی امریکاییها در صحرای طبس به قصد آزادی گروگانهای سفارتخانه، عراقیها را در خصوص تشدید خصومت امریکا بر ضد ایران و احتمال اقدام نظامی به نتیجه رساند. [13] در ادامه چنین وضعیتی شکست عناصر نفوذی
[ صفحه 22]
ضد انقلاب در ارتش - در کودتای نوژه در تیر ماه 1359 - [14] نیز انگیزه دیگری بود تا شمارش معکوس برای آغاز تهاجم عراق به ایران آغاز شود. گزارش نشریه فیگارو از ملاقات برژینسکی و صدام برای توضیح میزان همسویی امریکا و عراق و نقش امریکاییها در حمایت، تشویق و ترغیب عراق برای تجاوز به ایران در این زمینه بسیار گویا است:
«جریان جنگ ایران و عراق در واقع از ژوئن گذشته (تیر 1359)، زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات نمود و قول داد که از صدام حسین کاملا حمایت نماید و این امر را تفهیم نمود که امریکا با آرزوی عراق در مورد شط العرب[اروند]و احتمالا برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفتی نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات، به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد. پیشبینیها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود، ایران بیثبات میشود و رژیم جمهوری اسلامی از میان میرود و یک دولت طرفدار غرب جای آن به قدرت میرسد و در صورتی که عراق با شکست مواجه گردد، امریکا میتواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید.» [15